1132 + Pomi Garden with Büyük ve Breeze + the key + Hoze Naghashi + Mahoori + 3StepN S

avatar

prof_image_85582577.png
@navidjahanshahi just finished a 25.7km run, that lasted for 224 minutes.
This run helped navidjahanshahi burn 2085.9 calories.


Description from Strava: (۳۱ع) گاهی وقتا افتخار همراهی در دوعیدن نصیب‌م میشه که زهی سعادت و این صحبتا! بعدش رفتم ببینم قوری چطوره که دیدم اتاق توی شکم‌ش‌رو که قبلاً انبار بود خالی کردن. اصلاً فصل فصلِ تخلیه‌ی دل و روده‌ست!

بعدش هم دیدم می‌خوان تیر برق‌ها رو نوسازی کنن که من رفتم کلید یکی از بچه‌ها رو دادم بهش، سه تا حلقه‌ی دف هم انداختم گردن‌ش که مست و شیدا بشه!

بعد از خوردن نصف هندونه به همراه نون و پنیر هانی زنگ زد و من در خالی که می‌خواستم جلوی خروج هندونه‌ها رو از توی دهن‌م بگیرم (چون جاشون نمیشد دیگه!) جواب دادم و هانی گفت بریم ناهار؟!

و... من رفتم! البته غرض خوش گذرانی موقع اسباب‌کشی و آماده‌سازی آموزشگاه بود که فقط دوتا آلو رو با هسته کرکسی کردم به همراه مقادیری سالاد و یه پیک شربت آلبالو رسیده ز دست رفقا و... بعدش دیگه کار کار کار!

کار اصلی جابجایی و نصب تابلو بود چون چگالی‌ش زیاد بود! ولی تا اون موقع حیاط رو یه صفایی دادم که گمونم در همین حین صفا دادن دو سه تا قسمت از تابلو رو هم جارو کردم ریختم بیرون و همه رو حیرون کردم!

5

در ادامه مقادیری شیشه رو بردیم گذاشتیم بغل خیابون، جایی که کمتر فحش بخوریم. بعدش هم برگشتیم پیش بچه‌ها و به این فکر کردیم که ما می‌تونیم یه گروه تواشیح راه بندازیم که یهو یادمون اومد همسایه‌ها خوابن و قضیه تا پنج دقیقه کنکل شد!

دیگه نوبت رسید به نصب تابلو و من باید یاد بگیرم وقتی تحت فشاریم کمتر بخندم، عواقب داره! بعد هم با آهنگ "تو گل بندری... آره آره والاهی..." برگشتیم که فهمیدیم چقدر آهنگ طولانی‌ای بوده کثافت، این که میگم حقیقته، حقیقت!

البته این روز نقطه‌ی عطفی در روابط من و والاهی محسوب میشه. تا حالا فقط من با اون حرف می‌زدم و امروز اون بود که با من حرف زد، البته به روش خودش... تا قبل‌ش من یه کاری می‌کردم و اون ادامو درمی‌آورد، اما... یهو اون به ستاره‌ها نگاه کرد و افسوس خورد و من هم همین کارو کردم و... یهو یه برق شادی توی چشاش پدیدار شد...

دوباره کرد و منم اداشو درآوردم و اون لبخند ذوق‌ش رو پنهان کرد و سه باره و... لذت‌ش برای من وصف‌ناپذیر بود :)

بعدش هم دیگه واسه کرکس‌دیت خیلی تأخیر کرده بودم، خودمو رسوندم و فهمیدم یکی با تخم‌مرغ نظر ماغولی رو گرفته و بعدشم... عاخه آدم عاقل خرافاتی... اون تخم‌مرغ رو نباید بمالید به پوست بچه! من خودم سایمنتولوژیستم... ولی تو دیگه همه‌چی تو هم کردی!

10

دیگه خیلی خوابم میومد و یادم نمیاد که ماغولی سایه‌ی معشوق رو کشف کرده بود و مرگ هم چیز عادی‌ای بود و با اینکه پیک کنجد دیر اومد ولی پیتزاش گرم و خوشمزه بود ولی هیچی کوکی نشد و بقیه شرایط بی‌بی اونطور که باید درک نمی‌کنن و البته انتظاری هم ازشون نمیره و هوای گوغر هم گرم شده لامصب و آخرش نفهمیدم گل‌گهر ملوان چند چند شد!
Strava2hive


If you would like to check out this activity on strava you can see it here:
https://www.strava.com/activities/14575527317

About the Athlete: **

image_14575527317.png

footer_image_14575527317.png

This is an automated post by @strava2hive and is currently in BETA.

If you would like to know more about the @strava2hive service, you can checkout our Frequently Asked Questions.



1 comments